♥♥ ســکـــــوت عــــــــشــــــــــــق ♥♥
اشعار و دل نوشته های عاشقانه
من راز نگاهت را از آینه پرسیدم چشمان نجیبت را از دور پرستیدم باران شدم و چون اشک بر عشق تو باریدم من شمع وجودم را بر مهر تو بخشیدم مثل گل نیلوفر چشم تو بهاری شد از پیش دلم آرام رفتی و نفهمیدم مرز دل و چشم تو از شهر افق پیداست من سرخی گلها را در خنده ی تو دیدم در شهر اقاقی ها تو پاکترین عشقی من راز شکفتن را از باغ دلت چیدم لبخندی زدی آرام بر گونه غمناکم من با گل لبخندت بر حادثه خندیدم ای کاش دو چشم تو سر فصل افق ها بود آن وقت تو را هر صبح از پنجره می دیدم تو باز نفهمیدی از عشق چه می گویم آرام گذشتی و من باز نرنجیدم
نظرات شما عزیزان:
|
About
به یادت می مانم ولی افسوس تو در در رویایی دیگری هستی و من همواره در این فکرم که چرا همه چیز رنگ فراموشی گرفت چرااا Archivesهفته دوم بهمن 1390هفته چهارم بهمن 1390 هفته چهارم دی 1390 هفته چهارم بهمن 1390 هفته سوم بهمن 1390 هفته دوم بهمن 1390 هفته اول بهمن 1390 هفته چهارم دی 1390 هفته سوم دی 1390 هفته دوم دی 1390 AuthorsسپیدهLinks
مـحـمـد جـــــان دوسـتـت دارم
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی Categories |