♥♥ ســکـــــوت عــــــــشــــــــــــق ♥♥
اشعار و دل نوشته های عاشقانه
نگاهت میکنم با صدایی بیگانه میگویم آیا هنوز هم دوستم داری؟ نگاهت رنگ مهربانی به خود میگیرد صدایت پر مهر می شود میگویی آری من بی پناه تر از همیشه به آغوش تو پناه می آوردم قلبم را در دستم می فشارم با صدایی که بغض را در آغوش دارد میگویم دوستت دارم ابر چشمانم بارانی میشود دنیایم رنگی از عشق به خود میگیرد باور میدارم جدایی من از تو تا ابد محال خواهد بود
بگذار لب هایت را می گویم روی چشمانم بگذار تا دیگر همیشه خواب بوسه هایم را ببینی
آهنگ دلنشین قلبت را در فراسوی فاصله ها می شنوم چشمانم میلرزند وبارانی می شود نگاهم به عکست مینگرم نگاهت را دزدانه می بوسم و فریاد می زنم دوستت دارم عشق من
درد هایت را بازگو مکن من از نگاهت همه چیز را فهمیده ام و در دل می گریم دوباره جدایی دوباره گریه های بی صدا و نامه های بی انتها کاش چشمانت امروز رنگ دیگری بود تا باز هم با بوسه شادابش کنم کاش امروز روز دیگری بود و کاش جدایی معنایی نداشت
تنها از تو یکی
در این دنیا هست وگرنه تمام نمونه هایت را ویران می کردم تا باز هم عشق یکدانه باشد
گفتم خداحافط اشک را در چشمانت زندانی کردی لب فروبستی رفتنم را دیدی حتی یک بار هم نگفتی نرو ولی من برگشتم تا باز هم دوست بدارمت تا باور کنم در عشق غرور جایی ندارد تا....
تورو به خدا بعد من مواظب خودت باش اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری
عجـــــــــایب هشت گانہ اَند...
آغــــــــوشِ "تـــــــــو"
هیچ بُعـــــــدی ندارد ..
واردش کــــــــــہ شوی ،
زمــــــان بی معنــــــــا میشـود...
بی آنکـہ نفـــــس بکشی روحـــــــــــَت تآزه می شود ..
کاش من گل بوته بی رنگ قالی می شدم میگذشتی بر گلستانم شبی شاید ملول مینشستی خیره می ماندی به من غرق در افکار و رویاهای دور کاش دستی می کشیدی روی گلبرگ دلم میشنیدی آه بی جان مرا کاش می دیدی گل بی رنگ قالی اتاق آرزو دارد بمیرد زیر پات
دلم تنهاست و باز هم خیال آغوش تو را باور می دارد آرامش رو حس می کند بی آنکه بداند خیالی بیش نیست و من ادامه میدهم تا ابد با خیال تو عاشقانه ریستن را
بانگ قدم های تو صدای قدم هایم عبور تنهایی ام را در خیابان ها از یادم می برد و تو را کنارم تجلی می کرد نفس هایم امید با تو بودن را در قلبم زنده نگه می داشت و من همچنان ادامه میدادم نگاهم غبار آلود و بارانی به این می اندیشید که آیا می توان با فاصله ها جنگید ؟سال ها دلتنگی را حس نکرد و به معجزه عشق ایمان داشت .می گریم نه به خاطر دل خویش نه به خاطر ترانه هایی که هیچگاه نخواهی خواند فقط از برای تو به خاطر تمام وجودت که ثانیه ثانیه خوبیت را فریاد میزند و من از این خوبی بی انتها چقدر فاصله دارم و تنها میتوانم به عکست خیره گردم و نجواهای دیوار هایی را بشنوم که تو را از من دور و دور تر می کنند و من در باتلاق نا امیدی دست و پا می زنم چون هنوز هم نمی دانم عاشقم هستی یا نه فقط حس میکنم دل تنگم دلتنگ نفس هایت دل تنگ بانگ قدم هایت که سکوت بینمان را می شکست و من برای دوری دانه دانه نفس هایت میگریم برای تمام لحظاتی که بی حضور تو خواهد گذشت و من همچنان عاشقت خواهم ماند....
من راز نگاهت را از آینه پرسیدم چشمان نجیبت را از دور پرستیدم باران شدم و چون اشک بر عشق تو باریدم من شمع وجودم را بر مهر تو بخشیدم مثل گل نیلوفر چشم تو بهاری شد از پیش دلم آرام رفتی و نفهمیدم مرز دل و چشم تو از شهر افق پیداست من سرخی گلها را در خنده ی تو دیدم در شهر اقاقی ها تو پاکترین عشقی من راز شکفتن را از باغ دلت چیدم لبخندی زدی آرام بر گونه غمناکم من با گل لبخندت بر حادثه خندیدم ای کاش دو چشم تو سر فصل افق ها بود آن وقت تو را هر صبح از پنجره می دیدم تو باز نفهمیدی از عشق چه می گویم آرام گذشتی و من باز نرنجیدم
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بي تــو میمیرم .. می خوام بگم تو دنیای منی .. می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره .. می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !! می خوام بگم شدی مجنون عشقم … می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم ! می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم .. می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !! می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگيـه !! می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم … می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم … می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم … می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم … می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم.. می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !! می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !! می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم .. می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم … می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !! می خوام بگم جایگاه همیشگی تو ، قلب منه !! می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم .. می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !! می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!
بی تو بي تو اي آينه پيكر ز جهان بيزارم
کویری،کوه و صحرایی
شمردن بلد نیستم دوست داشتن بلدم و گاهی شده یکی را دو بار دوست داشته باشم ؛ دو نفر را یک جا !! چه کار می شود کرد؟ دوست داشتن بلدم شمردن بلد نیستم
« دوستت دارم » را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام این گل سرخ من است. دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق که بری خانه دشمن که فشانی بر دوست، راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست! در دل مردم عالم – به خدا - نور خواهد پاشید روح خواهد بخشید. تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو « دوستم داری » را از من بسیار بپرس دوستت دارم را با من بسیار بگو
تو را دوست دارم
ف ر ا م و ش ی سرم را در تاریکی گودال ها فرو می برم ، لباس سکوت بر تن می کنم و دیگر به تو نمی گویم بمان . کنار می روم تا راه زندگی خود را به تنهایی طی کنی. می فهمم اما وانمود به نفهمیدن می کنم.حس را در خودم می کشم.عشق را سرکوب می کنم تا با تنهایی خود خوش باشی.من با خنجر زدن به روح و جسمم آنچه را که تو می خواستی برایت فراهم کردم.آسوده باش که به آنچه می خواستی رسیدی.در حالی که حتی لحظه ای به آنچه من می خواستم فکر هم نکردی.برای اعتراض نیست که این سخنان را می گویم. بارها گفته ام که قلب من از گدایی کردن عشق مستغنی ست. برای برهم زدن آرزوهای آرامت هم نمی گویم تکرار این جملات یرای این است که روز به روز فراموشت کنم ....
امیدوار بودم برگردی... مدت ها گذشت ولی من به امید اینکه روزی تو برگردی سر کردم در قلبم را به روزی هر احساس تازه ای بستم فقط به خاطر اینکه تو روزی برگردی و باز هم رویش جوانه عشق را در قلبم ببینم ولی افسوس تو تنها امید زنده بودنم را نیز چون شمعی نیمه جان به سوی خاموشی هدایت میکنی تا مرگم را به چشم ببینی ولی قلب من هنوز هم امیدوار است تو برگردی دوباره ذره ذره وجودمان در پیوندی به نام عشق یکی شود و تو باز هم بگویی دوستت دارم ولی رویا ها به حقیقت نمی پیوندند میترسم از فردا هایی که به انتظار تو خواهد گذشت و گاه پشیمان میشوم از انتظار برای با تو بودن اما فقط برای یک روز هم که شده بگذار باور دارم هنوز دوستم داری و نگه داری از این عشق اشتباه نبوده است با اینکه می دانم برگشتنت محال است ولی برای هزارمین بار رو به آسمان زندگیم فریاد سر می دهم دوباره عاشقم باش
+نوشته شده در چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:برگشتنت محال-عاشقم باش-رویای محال-برگشتت محاله-برگرد عشقم-امیدوارم برگردی, ساعت10:15توسط سپیده |
. . دلم تنگ است
+نوشته شده در دو شنبه 12 مهر 1390برچسب:دل تنگ/دل تنگی/دلم برای کسی تنگ است/دل تنگ تو/دلم برای تو/دیدار تو/دلم تنگ است, ساعت8:21توسط سپیده |
روزهـای خـوب بـا هـــــم بـودن گذشت همـان روزهـــــــــــــــــــــــــــــــــای پـاییــــزی کـه بـرایـم خـاطـره انگیـز تـریـــن روزهـا بـود روزهـایـی کـه بـا چنـد خاطـــره ی تلــخ و شیـریـــن بـه سـر رسیـــد و تنهـا یـادگــــــار از آن روزهـا یک قلــب شکستــــــــــــــــــه و تنهــاست روزهـای شیـریـن عـــــاشقـی گذشت و امروز مـن تنهـای تنهــــایــم و دلـم هـوای تــــــــــــــــو را کــرده دلـم تنگـــــــــــ است بـرای آن لحظـه هـای شیـریـن بـا هـم بـودن دلـم بـرای گـرفتـن دست هــای مهــربـانت بـــــوسه هـای عـاشقـانـه و خنـده هـای زیبــایت تنگــــــــــ شده است کـاش آن روزهـای شیـریـن تکــرار مـی شـد کـاش دوبـاره مـی تـوانستـــم آن صدایــی را کـه شب و روز آرامــــش بخـش ایـن دل تنهـا بـود را بشنـــــوم تــو رفتـــــــــــی و تنهـا چنـد خاطــره بـرایـم بـرجـای گذاشتـــی خاطــره هـایـی کـه هیـــــچ گاه نمـی توانـم فرامــــــــــــــــــــــــــــــــــــوش کنــم خاطــره هـایـی کـه یـاد آن دلـم را مـی سوزانــــــد دلــم بـد جـور بـرای تــــــــو تنگ است چـه عـاشقـانـه دستـانــم را مـی گـرفتـــی و در کنــارم قـــــــــــــــــــــــــــدم مـی زدی چـه عـاشقـانـه مـرا در آغـــــوش مـی فشــردی و مـی گفتــی مـرا دوستــــــــــــــــــ مـی داری چـه عـاشقـانـه بـــــوسه هـایت دلــم را مـی ربـــود و مـن غـــــرق در رویــاهـا مـی شـــــــــــــــــــــــــدم دلـم بـرای آن روزهـای پـاییـــزی تنگــــ شده است تـــــــــو رفتـــی و فــرصت نشـــد عـاشقـانـه هـای زرد و نـارنجــی را تقـدیمت کنـــم فــــــــــرصت نشـد سـرت را روی زانـوانــم بگــذاری و دستــانـم شـانـه ای شـود بـرای نـــــوازش مـوهـایت فـــــــــــــرصت نشـد صـورتـم قــرینـه ی صـورت عـاشقـانـه ات را در گنـــدم زار طلایــی رنگ رویـــاهـا لمــس کنــــد فـــــــــــــــرصت نشـد صـدای خـش خـش بـــرگ هـای پـاییـــزی زیــر قـــدم هـای مـا عـاشقـانـه نـــــواختــه شــود آری تــو رفتـــــــــــی و اینک سهــم مـن از روزهـــای پـاییـــزی دلتنگــــــــــــــی هـای گـاه و بیگـاه نـارنجــی و کــولـه بـاری از خاطـــرات عـاشقـــانـه ی بـا تـــو بـودن در جــاده ی احســاسـی ست کـه جــــــاده اش را زرد فـاصــ ـ ــ ـ ــ ـ ــلـه و احســــاس ش را نـارنجـــی دلتنگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نقـاشـــــی مـی کنــــــــــــم
هميشه قصه تكرار آن دوران شيرين است و ياد روزهاي خوب رفته حجم قلبم را لبالب از هراسي تلخ مي سازد و موج يادها بر ساحل درياي احساسم چه بي رحمانه مي تازد
بوسه یعنی عشق من با من بمان بوسه آغازی برای ما شدن طعم شیرین عسل از بوسه است بوسه یعنی وصل شیرین دو لب بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
عشق من با من بمان وقتی که کلام عشق را آوردی من به تو خندیدم و عشق را ناشناس خواندم ولی تو به من فهماندی که عشق بزرگترین راز زندگیه رازی که اگر آن را بفهمی در گودال عشق خواهی افتاد و دیگر راهی برای بیرون آمدن نداری نمی توانی عشق را فراموش کنی وقتی خود را داخل گودال دیدم که تمام روحم را به تو داده بودم در جسمم چیزی به نام روح وجود نداشت زنده ای بودم ولی هیچ نمی فهمیدم فقط می دانستم چشمانی مرا به دنبال خود می کشد چشمانی که وقتی که به آن خیره می شدم برقی در آن میدیدم که روحی دوباره در بدنم احساس میکردم من عشق را با تو بودن شناختم و در چشمانی که تا به حال ندیدم. من عشق را در لبخند زیبای تو دیدم، که وقتی تو خندیدی زندگی جریان پیدا کرد بمان ای عشق من بمان برای همیشه برای من....!
عشقم را نه از روی جملات نامه هایم
سکوت من از یک شکست عاشقانه می آیم بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند قیمت وفا شاید گران تر از آن بود که بهانه دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش برآید آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او که باید پر باشد خالی ست نمی توانم باورش کنم نه رفتنش را و نه ماندنش را مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه تولد حقایق غم انگیزی که درد را به درد می آورد سکوت می کنم تا به خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد گریه می کنم با شکوه مثل اقیانوس او نمی شنود و نمی داند که ماه و خوشبختی همه بی ستاره هاست
زودتر بیا... من زیر باران ایستاده ام... و انتظار تو را می کشم... چتری روی سرم نیست.. می خواهم قدم هایت را،با تعداد قطره های باران شماره کنم... تو قبل از پایان باران می رسی... یا باران قبل از آمدن تو به پایان می رسد؟ هر وقت چلچله برایت نغمه ی دلتنگی خواند... و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا... من تا آخرین فصل باران منتظرت میمانم.....
باران شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اطاقم دلتنگ میپرد مرغ نگاهم تا دور وای باران باران پر مرغان نگاهم را شست خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابیم که در آن دولت خاموشی هاست من شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها میبینم و ندایی که به من میگوید گرچه شب تاریک هست دل قوی دار که سحر نزدیک است در میان من و تو فاصله هاست ............. گاه می اندیشم .... می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دست های تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشی چشم های تو به من آرامش میبخشد و تو چون مصرع شعری زیبا سطر بر جسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست میتوانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من آنچه را میبخشی گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کی میگوید ؟؟؟؟؟؟؟؟ آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی !!!!!!!! روی تو را کاشکی میدیدم .... شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که عجب عاقبت مرد ؟ افسوس......... ( کاشکی میدیدم) من به خود میگویم چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد با من اکنون چه نشستنها خاموشی با تو اکنون چه فراموشی هاست چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد .........................
نوبت من شد!
نمی دانم نمی دانم کدام طوفان سهمگین مرا از نگریستن به چشمان تو دور می کند نمی دانم چه کسی و کجا عشق مرا از لانه قلبت بیرون می راند و پرنده غم و رسوایی را در وجود من به پرواز در می آورد تنها امید روزگاران من ای امیدی که آینه ام را با تو نقاشی نمودم چگونه تنها رهایم ساختی در این دالان سرد تنهایی، افسوس نمیخورم چون هر گاه قلبم از عشق تو لریز شد سکوت نکردم و گفتم تا چه اندازه دوستت دارم ولی تو تنها سکوت را در جواب من بی تاب جایز دانستی و مرا بی قرار تر از قبل نمودی ولی من آرزو کردم روزی در چشمان خمار بی قرارت دوباره بودن را زمزمه سازم هر چند محال و دوراز دسترس باشد عشق را زمزمه خواهم کرد هرچند...
به مفهوم غم انگیز جدایی به چه چیز؟ به شکست دل من یابه پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تورا باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکسترکرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده ی من می خندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟ خنده دار است بخند
تنهایی وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع شدم... وقتی او تمام کرد... من آغاز شدم وچه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن... مثل تنها مردن
فریادها مرده اند سکوت جاریست تنهایی حاکم سرزمین بی کسی است می گویند خدا تنهاست ما که خدا نیستیم پس چرا از همه تنهاتریم؟؟؟؟!!!!
شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برام شاید بیداری مثله من به فکر اون خاطره ها شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها بگو توهم خسته شدی مثل من از فاصله ها با هر قدم برداشتنت فاصله بینمون نشست لحظه ای که بستی درو شنیدی قلب من شکست یادت بیاد که من کیم؟ همون که می میره برات همونی که دل نداره برگی بیوفته سر رات نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام از کی داری تو دور میشی ؟ از من که میمیرم برات از منی که دل ندارم برگی بیوفته سر رات نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام از کی داری تو دور میشی ؟ از من که میمیرم برات از منی که دل ندارم برگی بیوفته سر رات بگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغتو ؟ دارم حسودی می کنم به آینه ی اتاق تو کاش جای اون آینه بودم هر روز تورو می دیدمت!!!! اگر که بالشت بودم هر لحظه می بوسیدمت نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام از کی داری تو دور میشی ؟ از من که میمیرم برات از منی که دل ندارم برگی بیوفته سر رات نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام از کی داری تو دور میشی ؟ از من که میمیرم برات از منی که دل ندارم برگی بیوفته سر رات
|
About
به یادت می مانم ولی افسوس تو در در رویایی دیگری هستی و من همواره در این فکرم که چرا همه چیز رنگ فراموشی گرفت چرااا Archivesهفته دوم بهمن 1390هفته چهارم بهمن 1390 هفته چهارم دی 1390 هفته چهارم بهمن 1390 هفته سوم بهمن 1390 هفته دوم بهمن 1390 هفته اول بهمن 1390 هفته چهارم دی 1390 هفته سوم دی 1390 هفته دوم دی 1390 AuthorsسپیدهLinks
مـحـمـد جـــــان دوسـتـت دارم
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی Categories |