باران


♥♥ ســکـــــوت عــــــــشــــــــــــق ♥♥

اشعار و دل نوشته های عاشقانه

 

باران

 

شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست

آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اطاقم دلتنگ

میپرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

پر مرغان نگاهم را شست

خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابیم که در آن دولت خاموشی هاست

من شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها میبینم و ندایی که به من میگوید گرچه شب تاریک هست دل قوی دار که سحر نزدیک است

در میان من و تو فاصله هاست .............

گاه می اندیشم .... می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری دست های تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشی

چشم های تو به من آرامش میبخشد و تو چون مصرع شعری زیبا سطر بر جسته ای از زندگی من هستی

دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست                  

میتوانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من آنچه را میبخشی

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کی میگوید ؟؟؟؟؟؟؟؟

آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی !!!!!!!!

روی تو را کاشکی میدیدم ....

شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر را که عجب عاقبت مرد ؟ افسوس.........

( کاشکی میدیدم)

من به خود میگویم  چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد

با من اکنون چه نشستنها خاموشی با تو اکنون چه فراموشی هاست

چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد .........................



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:,ساعت11:49توسط سپیده | |